سیده پروین جوادی؛ فرشاد میرزایی مطلق؛ علی فرداد
چکیده
فرار دختران از خانه، یکی از معضلات اجتماعی است، که از ناسازگاری اعضای خانواده با هم به وجود می آید. چنین معضلی در روزگار فردوسی و یا پیش از او نیز وجود داشته است. در «داستان سیاوش و سودابه» سرگذشت ...
بیشتر
فرار دختران از خانه، یکی از معضلات اجتماعی است، که از ناسازگاری اعضای خانواده با هم به وجود می آید. چنین معضلی در روزگار فردوسی و یا پیش از او نیز وجود داشته است. در «داستان سیاوش و سودابه» سرگذشت دختری فراری از سرزمین توران نقل شده است. مقالۀ حاضر به شیوۀ کتابخانه ای و رویکرد توصیفی تحلیلی به « بررسی پیآمدهای ناشی از فرار دختران در شاهنامه فردوسی بر مبنای نظریه های روانشناسی و جامعه شناسی و راهکارهای پیشگیری از آن» خواهد پرداخت. نتایج: از دیدگاه فردوسی؛ موقعیت ضعیف اقتصادی و اجتماعی تأثیر چندانی در فرار دختران ندارد و خانواده های سرشناس و متموّل نیز از این پدیده در امان نیستند اما عوامل فرهنگی در جوامع صنعتی نقش بسزایی در بروز این پدیده دارند. از منظر روانشناسی؛ بهانههای دختران فراری، شاخص کلی علایم مرضی، به سبب میزان بالای افکار پارانوئیدی آنهاست. «عدم برخورداری از مهارت های مسأله گشایی»، «فقدان عزّت نفس»، «ارزشطلبی»، «آرزوی دستیابی به قدرت»، «لذّتجویی»، و «جستجو برای یافتن جایگزین خاص» مهمترین متغیّرهای روانی در فرار دختران محسوب می شوند. «آموزش مهارت های مسأله گشایی»، «محبت والدین به دختران»، «وجوب احترام فرزندان به والدین»، «تقویت پیوندهای خویشاوندی» و «تعدیل لذّت جویی» راهکارهای مقابله با فرار دختران به شمار می آیند.واژگان کلیدی: شاهنامه فردوسی، مادر سیاوش، دختر فراری، افکار پارانوئیدی.