ایوب مرادی؛ سارا چالاک
چکیده
نقد روانشناسانه یکی از رویکردهای عمدة مواجهه با آثار ادبی محسوب میشود که در دهههای اخیر جایگاه ویژهای یافته است. روانکاوی نویسنده از طریق اثر، بررسی ویژگیهای روانی شخصیتها و روانکاوی خوانندگان ...
بیشتر
نقد روانشناسانه یکی از رویکردهای عمدة مواجهه با آثار ادبی محسوب میشود که در دهههای اخیر جایگاه ویژهای یافته است. روانکاوی نویسنده از طریق اثر، بررسی ویژگیهای روانی شخصیتها و روانکاوی خوانندگان جزو اصلیترین زمینههای عملی این نوع نقد محسوب میشود. برای منتقدی که آثار ادبی را از نگاه علم روانشناسی بررسی میکند، هیچ محدودیتی در استفاده از مکتبهای مختلف این علم وجود ندارد و به همین دلیل در میان نقدهای روانشناسانه کمتر رویکردی در علم روانشناسی است که مورد استفاده قرار نگرفته باشد. مکتب وجودی، جریانی در مطالعات روانشناختی است که تحت تأثیر آموزههای فکری اگزیستانسیالیسم در نیمة دوم قرن بیستم شکل گرفت و بهزودی به یکی از مهمترین شاخههای تحلیل روان تبدیل شد. از منظر این رویکرد روانشناسانه، مرگ، آزادی (مسئولیت)، تنهایی و پوچی (بحران معنا) مهمترین دغدغههای انسان به شمار میآیند که کیفیت رویارویی سوژهها با این دغدغهها زمینهساز سلامت یا اختلال در روان آنان است. ازآنجاکه در دهههای اخیر توجه به دغدغههای وجودی در خلق آثار هنری و ادبی بهشکل ویژهای مورد توجه قرار گرفته است و با توجه به این مهم که روانشناسی وجودی اصلیترین زمینة کاربردی مکتب فلسفی اگزیستانسیالیسم محسوب میشود، در این مقاله تلاش شده است تا با استفاده از روش توصیفی – تحلیلی، شیوة استفاده از این رویکرد روانشناسانه در بررسی انتقادی آثار ادبی بهویژه نوع ادبی رمان مورد بررسی قرار گیرد. نتایج نشان میدهد که موضوعات مرگ، مسئولیت، انتخاب، تنهایی، پوچی، اصالت و رنج اصلیترین مسائلی هستند که منتقدان علاقمند به این زمینه در نقدهای خود به آنها توجه میکنند.